تنگ بلور
بايگانی وبلاگ
◄
2009
(3)
◄
اکتبر
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
2008
(41)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(2)
◄
اکتبر
(1)
◄
سپتامبر
(8)
◄
اوت
(4)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(6)
◄
مارس
(1)
◄
فوریهٔ
(7)
◄
ژانویهٔ
(6)
▼
2007
(29)
◄
دسامبر
(3)
▼
نوامبر
(11)
دیشب بعد از مدتها خوابتو دیدم اومده بودی اینجا تو ...
روی خیلی ازنقطه ضعفهام کارکردم نمیگم کاملا رفع شده...
زمان قدرتی داره که با هیچ چیز دیگه ای قابل قیاس نی...
هوا یکباره سردشده زمستونهای نیویورک رو دوست دارم ش...
یه پست نوشتم که سیوش کردم حرفی بود با کسایی که دوس...
میدونی ایراد درددل کردن چیه؟وقتی واقعا به دردی تمر...
این روزها با خودم دوست شده ام باهم لذت میبریم از ز...
قلبم کوچک شده یا منطقم بیش یا تحمل وصبرم کم ؟این ...
پرازخشمم این روزها به تلنگری از جا درمیرم .این موج...
بی انصاف با من چه کردی ؟همه چیز رو از من گرفتی .با...
ازنیمه شب ساعتی گذشته دلم میخواد بزنم بیرون و تاخ...
◄
اکتبر
(2)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(2)
◄
ژوئن
(3)
◄
مهٔ
(2)
◄
آوریل
(4)
درباره من
tongebloor
مشاهده نمایه کامل من
۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه
ازنیمه شب ساعتی گذشته دلم میخواد بزنم بیرون و تاخود صبح راه برم وبه چیپسی کینگز گوش کنم دلم میخواد سبک بشم تو تاریکی بدون هراس از دیدن اشکام راحت گریه کنم تو خلوت شب بلند بلند حرف بزنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر