۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

دوستی مدتیه از من گله میکنه که من اون دوست ورفیق همیشگی نیستم امشب بعد از ساعتی که باهم بودیم زنگ زد وگفت خیلی عوض شدی وگله و....لابلای حرفاش گفت :"اصلا میدونی چیه؟تو نباید با ...بهم میزدی." چیزی نگفتم و ادامه داد:"آره اصلا تو شدی یه آدم دیگه روز به روز داری بدتر میشی...."

میدونی دوست عزیزم من همیشه عادت کردم که رو حرف همه حتی یه بچه فکرکنم حرف تو که دوستمی جای خود داره ولی عزیزم نه من اشتباه نکردم برای بار اول تو زندگیم با ایمان کامل میگم که اشتباه نکردم نه اون وقتی که صبوری میکردم نه الان که تمومش کردم!چند روز گذشته تجربه جدیدی داشتم برای اولین بار تو این چند ماه دلم براش تنگ شد سیل خاطره ها بود ومن که سرمست وغرقش بودم بعد از مدت ها دلم برای خودش تنگ شد نه یادش !دلم خواست خودش باشه نه یادش!برای اولین بار تو این چند ماه بهش زنگ زدم ...دوستش داشتم دوستش دارم ولی نمیخوام باهاش باشم .