۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

گاهی دل آدم چه ساده میشه که فکر میکنه فراموش کرده روزای قشنگ وپرازاحساس وشور هرچند دور رو!گاهی یاد اون روزها چنون اززیر لایه های غبارگرفته گذشته خودشو میکشه بیرون که باورکردنی نیست دوباره دلت میلرزه رولبات لبخند میشینه وگونه هات گرم وخیس !

چه خوب که عاشقی کردیم چه خوب !حالا که عاشق نیستم حالا که دلم برای کسی نمیلرزه میفهمم چه قشنگ بود اون روزهای دور با همه دردها وسختیهاش!مینویسم که اون وقتایی که شکوه میکنم ازسالهایی که بی نتیجه با تو گذشت به یاد بیارم که اون سالها زندگی کردم تک تک لحظه هاشو زندگی کردم !این مهم نیست که آخرش تو چی شدی من چی شدم رابطمون به کجا رسید مهم اینه که دوستت داشتم دوستم داشتی وبا نگاهمون میتونستیم دنیایی حرف بزنیم .دلمون گرم بود هرچی که بخواییم یکی هست که پاش واستاده !

بعد ازتو روزا گذشت دلم تنهایی میخواست دلم میخواست فقط مال خودش باشه دلنگران خودش باشه به خودش مهر بده وبگیره گذشت وگذشت دلم زخماش خوب شد و آروم !اما ترسیده بود نمیخواست خطرکنه نمیخواست ....دیگه دوست داشتن وعاشقی خنده دار بود و...

عقل وحساب وکتاب ....

هیچ نظری موجود نیست: